پاکبازان

متن مرتبط با «حاجت» در سایت پاکبازان نوشته شده است

حاجت دام و کمندی نیست در تسخیر ما

  • حاجت دام و کمندی نیست در تسخیر ماگردش چشمی بود بس حلقه زنجیر ماما خراب از آب شمشیر تغافل گشته ایممی توان کردن به گرد دامنی تعمیر مااز عیار نامه ما دردمندان آگهندمی شود در زخم ظاهر جوهر شمشیر ماچون کمان هر چند مشت استخوانی گشته ایممی شود از جوشن گردون ترازو تیر مادل ز بیم غمزه از زلفش نمی آید برونبیشتر در پرده شب می چرد نخجیر مادر فضای خاطر ما تیر پیکان می شودآه می گردد گره در سینه دلگیر مامنزل نقل مکان ماست اوج لامکانوادی امکان ندارد عرصه شبگیر مااز خجالت چون نگردد تیشه فرهاد آب؟کوه را برداشت از جا ناله زنجیر ماخواب ما با خواب چشم یار از یک پرده استهیچ کس بیرون نمی آرد سر از تعبیر ماگنجها در گوشه ویران ما در خاک هستآبروی سعی را گوهر کند تعمیر مادیدن ما تلخکامان تلخ سازد کام رادایه گویا داد از پستان حنظل شیر مامادر از فرزند ناهموار خجلت می کشدخاک سر بالا نیارد کرد از تقصیر ماخود هم از زلف دراز خویش دربند بلاستیک سرش بر گردن یوسف بود زنجیر مااین که صائب دست ما از دامن او کوته استنارسایی های اقبال است دامنگیر مابرچسب‌ها: صائب تبریزی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها