پاکبازان

متن مرتبط با «حافظ غزل 168» در سایت پاکبازان نوشته شده است

غزل روز...سحر ز هاتف غیبم رسید مژده بگوش

  • سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوشکه دور شاه شجاع است می دلیر بنوششد آن که اهل نظر بر کناره می‌رفتندهزار گونه سخن در دهان و لب خاموشبه صوت چنگ بگوییم آن حکایت‌هاکه از نهفتن آن دیگ سینه می‌زد جوششراب خان, ...ادامه مطلب

  • فال حافظ ٩٨۱٢۰٩

  • خوشتر ز عيش و صحبت و باغ و بهار چيستساقي کجاست گو سبب انتظار چيستهر وقت خوش که دست دهد مغتنم شمارکس را وقوف نيست که انجام کار چيستپيوند عمر بسته به موييست هوش دارغمخوار خويش باش غم روزگار چيستمعني آب , ...ادامه مطلب

  • غزلی زیبا از عرفی شیرازی

  • چه دور است این که نفع از گردش گردون نمی بینمغم لیلی نمی یابم، دلی مجنون نمی بینم رواج بی غمی ها بین که با آن مردم آزاریچه محنت ها که می دیدم ز دهر، اکنون نمی بینم به هر گامی شهید غمزهٔ زین پیش می دید, ...ادامه مطلب

  • مهر و وفا_غزل(4)

  • صبا به لطف بگو آن غزال رعنا راکه سر به کوه و بیابان تو داده‌ای ما را شکرفروش که عمرش دراز باد چراتفقدی نکند طوطی شکرخا را غرور حسنت اجازت مگر نداد ای گلکه پرسشی نکنی عندلیب شیدا را به خلق و لطف توان , ...ادامه مطلب

  • حافظ (20)

  • دست در حلقه آن زلف دوتا نتوان کرد تکیه بر عهد تو و باد صبا نتوان کرد   آن چه سعی است من اندر طلبت بنمایم این قدر هست که تغییر قضا نتوان کرد   دامن دوست به صد خون دل افتاد به دست به فسوسی که کند خصم رها نتوان کرد   عارضش را به مثل ماه فلک نتوان گفت نسبت دوست به هر بی سر و پا نتوان کرد   سروبالای من آن گه که درآید به سماع چه محل جامه جان را که قبا نتوان کرد   نظر پاک تو اندر رخ جانان دیدن که در آیینه نظر جز به صفا نتوان کرد   مشکل عشق نه در حوصله دانش ماست حل این نکته بدین فکر خطا نتوان کرد   غیرتم کشت که محبوب جهانی لیکن روز و شب عربده با خلق خدا نتوان کرد   من چه ,حافظ 2014,موسى حافظ 2014,موسى حافظ 2013,موسى حافظ 2015,موسى حافظ 2011,موسى حافظ 2012,موس حافظ 2014,موسى حافظ 2013 mp3,موسى حافظ 2013 مواويل,موسى حافظ 2014 جديد ...ادامه مطلب

  • حافظ (19)

  • به سر جام جم آن گه نظر توانی کرد که خاک میکده کحل بصر توانی کرد   مباش بی می و مطرب که زیر طاق سپهر بدین ترانه غم از دل به در توانی کرد   گل مراد تو آن گه نقاب بگشاید که خدمتش چو نسیم سحر توانی کرد   گدایی در میخانه طرفه اکسیریست گر این عمل بکنی خاک زر توانی کرد   به عزم مرحله عشق پیش نه قدمی که سودها کنی ار این سفر توانی کرد   تو کز سرای طبیعت نمی‌روی بیرون کجا به کوی طریقت گذر توانی کرد   جمال یار ندارد نقاب و پرده ولی غبار ره بنشان تا نظر توانی کرد   بیا که چاره ذوق حضور و نظم امور به فیض بخشی اهل نظر توانی کرد   ولی تو تا لب معشوق,موسى حافظ 1985,شعر 196 حافظ,حافظ الاسد 1982,غزل حافظ 19,فال حافظ 19,حافظ غزل 194,فال حافظ 190,فال حافظ 197,حافظ غزل 191,حافظ غزل 193 ...ادامه مطلب

  • حافظ (16)

  • خیال روی تو در هر طریق همره ماست نسیم موی تو پیوند جان آگه ماست   به رغم مدعیانی که منع عشق کنند جمال چهره تو حجت موجه ماست   ببین که سیب زنخدان تو چه می‌گوید هزار یوسف مصری فتاده در چه ماست   اگر به زلف دراز تو دست ما نرسد گناه بخت پریشان و دست کوته ماست   به حاجب در خلوت سرای خاص بگو فلان ز گوشه نشینان خاک درگه ماست   به صورت از نظر ما اگر چه محجوب است همیشه در نظر خاطر مرفه ماست   اگر به سالی حافظ دری زند بگشای که سال‌هاست که مشتاق روی چون مه ماست,غزل حافظ 167,حافظ غزل 161,حافظ غزل 164,حافظ غزل 168,غزل 16 حافظ,غزل 166 حافظ,غزل 160 حافظ,غزل 165 حافظ,غزل 169 حافظ,غزل 162 حافظ ...ادامه مطلب

  • حافظ (17)

  • دلا بسوز که سوز تو کارها بکند نیاز نیم شبی دفع صد بلا بکند   عتاب یار پری چهره عاشقانه بکش که یک کرشمه تلافی صد جفا بکند   ز ملک تا ملکوتش حجاب بردارند هر آن که خدمت جام جهان نما بکند   طبیب عشق مسیحادم است و مشفق لیک چو درد در تو نبیند که را دوا بکند   تو با خدای خود انداز کار و دل خوش دار که رحم اگر نکند مدعی خدا بکند   ز بخت خفته ملولم بود که بیداری به وقت فاتحه صبح یک دعا بکند   بسوخت حافظ و بویی به زلف یار نبرد مگر دلالت این دولتش صبا بکند ,غزل حافظ 177,غزل حافظ 178,فال حافظ 179,غزل حافظ 173,غزل حافظ 174,غزل حافظ 171,غزل 17 حافظ,غزل 170 حافظ,غزل 176 حافظ,غزل 175 حافظ ...ادامه مطلب

  • حافظ (18)

  • صلاح کار کجا و من خراب کجا ببین تفاوت ره کز کجاست تا به کجا   دلم ز صومعه بگرفت و خرقه سالوس کجاست دیر مغان و شراب ناب کجا   چه نسبت است به رندی صلاح و تقوا را سماع وعظ کجا نغمه رباب کجا   ز روی دوست دل دشمنان چه دریابد چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا   چو کحل بینش ما خاک آستان شماست کجا رویم بفرما از این جناب کجا   مبین به سیب زنخدان که چاه در راه است کجا همی‌روی ای دل بدین شتاب کجا   بشد که یاد خوشش باد روزگار وصال خود آن کرشمه کجا رفت و آن عتاب کجا   قرار و خواب ز حافظ طمع مدار ای دوست قرار چیست صبوری کدام و خواب کجا    ,فال 187 حافظ,فال حافظ 183,حافظ غزل,غزل حافظ 184,غزل 187 حافظ,غزل 183 حافظ,غزل 186 حافظ,غزل 180 حافظ,غزل 182 حافظ,غزل 181 حافظ ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها