پاکبازان

متن مرتبط با «خمیازه» در سایت پاکبازان نوشته شده است

لب چو گردد خالی از عقد سخن خمیازه ای است

  • لب چو گردد خالی از عقد سخن، خمیازه ای استچون نباشد گوهر دندان، دهن خمیازه ای استجای عنبر را کف بی مغز نتواند گرفتشام غربت دیده را صبح وطن خمیازه ای استهاله را جز دست و دامان تهی از ماه نیستقسمت آغوش ما زان سیمتن خمیازه ای استگر به ظاهر دامن از دست زلیخا می کشدماه کنعان را شکاف پیرهن خمیازه ای استاز دهان تیشه هر زخمی که دارد بیستوناز خمار سنگداغ کوهکن خمیازه ای استمی شود ظاهر خمار زندگانی در لباسمرده را چاک گریبان کفن خمیازه ای استدر هوای قد رعنایش ز طوق فاختهپای تا سر، سرو موزون چمن خمیازه ای استمغتنم دان عهد خوبی را که در دوران خطخال، داغ حسرت و چاه ذقن خمیازه ای استبی خطش شبنم به روی سبزه اشک حسرتی استبی لب میگون او گل در چمن خمیازه ای استچون کمال از قامت همچون خدنگ دلبرانبا کمال محرمیت رزق من خمیازه ای استپیش عارف بی نگاه عبرت و بی حرف حقرخنه آفت بود چشم و دهن خمیازه ای استدل دو نیم است از خمار نکته سنجان نظم رادر میان هر دو مصراع از سخن خمیازه ای استصائب از کوتاه دستی روزی ما چون لگناز قد رعنای شمع انجمن خمیازه ای استبرچسب‌ها: صائب تبریزی بخوانید, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها