مشنو ای دوست که غیر از تو مرا یاری هستیا شب و روز بجز فکر توام کاری هستبه کمند سر زلفت نه من افتادم و بسکه به هر حلقه موییت گرفتاری هستگر بگویم که مرا با تو سر و کاری نیستدر و دیوار گواهی بدهد کاری هستهر که عیبم کند از عشق و ملامت گویدتا ندیدست تو را بر منش انکاری هستصبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنمهمه دانند که در صحبت گل خاری هستنه من خام طمع عشق تو میورزم و بسکه چو من سوخته در خیل تو بسیاری هستباد خاکی ز مقام تو بیاورد و ببردآب هر طیب که در کلبه عطاری هستمن چه در پای تو ریزم که پسند تو بودجان و سر را نتوان گفت که مقداری هستمن از این دلق مرقع به درآیم روزیتا همه خلق بدانند که زناری هستهمه را هست همین داغ محبت که مراستکه نه مستم من و در دور تو هشیاری هستعشق سعدی نه حدیثیست که پنهان ماندداستانیست که بر هر سر بازاری هستبرچسبها: سعدی بخوانید, ...ادامه مطلب
بين عاشق شدن و مرگ،مگر فرقى هست؟ وقتى از عشق نصيبى نبرى غير از آه ... , ...ادامه مطلب