خم ابروی کجت قبله محراب من استتاب گیسوی تو خود، راز تب و تاب من استاهل دل را به نیایش، اگر آدابی هستیاد دیدار رُخ و موی تو، آداب من استآنچه دیدم ز حریفان همه هشیاری بوددر صف میزده بیداری من، خواب من استدر یَم علم و عمل، مدعیان غوطه ورندمستی و بیهشی می زده گرداب من استهر کسی از گنهش، پوزش و بخشش طلبددوست در طاعت من، غافر و توّاب من استحاش للّه که جز این ره، ره دیگر پویمعشق روی تو سرشته بهگل و آب من استهر کسی از غم و شادی است نصیبی، او رامایه عشرت من، جامِ میِ ناب من است بخوانید, ...ادامه مطلب