سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوشکه دور شاه شجاع است می دلیر بنوششد آن که اهل نظر بر کناره میرفتندهزار گونه سخن در دهان و لب خاموشبه صوت چنگ بگوییم آن حکایتهاکه از نهفتن آن دیگ سینه میزد جوششراب خان, ...ادامه مطلب
چه دور است این که نفع از گردش گردون نمی بینمغم لیلی نمی یابم، دلی مجنون نمی بینم رواج بی غمی ها بین که با آن مردم آزاریچه محنت ها که می دیدم ز دهر، اکنون نمی بینم به هر گامی شهید غمزهٔ زین پیش می دید, ...ادامه مطلب
صبا به لطف بگو آن غزال رعنا راکه سر به کوه و بیابان تو دادهای ما را شکرفروش که عمرش دراز باد چراتفقدی نکند طوطی شکرخا را غرور حسنت اجازت مگر نداد ای گلکه پرسشی نکنی عندلیب شیدا را به خلق و لطف توان , ...ادامه مطلب
چه کند بنده که گردن ننهد فرمان را چه کند گوی که عاجز نشود چوگان را سروبالای کمان ابرو اگر تیر زند عاشق آنست که بر دیده نهد پیکان را دست من گیر که بیچارگی از حد بگذشت سر من دار که در پای تو ریزم جان را کاشکی پرده برافتادی از آن منظر حسن تا همه خلق ببینند نگارستان را همه را دیده در اوصاف تو حیران ماندی تا دگر عیب نگویند من حیران را لیکن آن نقش که در روی تو من میبینم همه را دیده نباشد که ببینند آن را گفتم آیا که در این درد بخواهم مردن که محالست که حاصل کنم این درمان را پنجه با ساعد سیمین نه به عقل افکندم غایت جهل بود مشت زدن سندان را سعدی از سرز,سعدي 2015,سعدي الحلي 2014,سعدي الحلي 2015,غزل 268 سعدی,غزل 296 سعدی,سعدي الحلي 2013,روعة سعدي 2013,سعدي الحلي 2000,سعدي الحلي 2001,البوم سعدي 2010 myegy ...ادامه مطلب