خبرم مپرس از من چو مقابل من آيي که چو در رخ تو بينم ز خودم خبر نباشد
مردمان در من و بيهوشي من حيرانند من در آن کس که تو را بيند و حيران نشود
ساکنان سر کوي تو نباشند به هوش اين زميني ست که از وي همه مجنون خيزد
خواجه عبدالله انصاري
عشق آمد و شد چو خونم اندر رگ و پوست تا کرد مرا تهي و پر کرد ز دوست
اجزاي وجودم همگي دوست گرفت نامي ست ز من بر من و باقي همه اوست
هاتف اصفهاني
جسمم همه اشک گشت و چشمم بگريست در عشق تو بي جسم همي بايد زيست
از من اثري نماند اين عشق ز چيست چون من همه معشوق شدم عاشق کيست؟!
ناشناس
عشق تو انديشه را سوخت که رسوا شدم ورنه کس از من نبود عاقبت انديش تر
مجيربيلقاني_وفات583
به غمم شاد شوي مي دانم غم دل با تو از آن مي گويم
کشکول شیخ بهائی.
پاکبازان...
برچسب : بیت های ناب,بیت های ناب حافظ,بیت های ناب عاشقانه,بیت های ناب مولانا,بیت های ناب سعدی,بیت های ناب رپ,بیت های ناب فارسی,بیت های ناب از سعدی,بیت های ناب و زیبا,بیت های ناب معاصر, نویسنده : pakbazano بازدید : 190